برنامه روزانه من اینجوریه که
صبح که بیدار میشم
میرم گوشیمو چک کنم
وقتی که چک کردنم تموم شد،
میبینم که عـــه! شب شده!
باز میخوابم :|
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
!!!!!!!!!!!! | 0 | 90 | aysunkheyeii |
باتری اسقاط و فرسوده | 0 | 83 | shrvf |
ویژگی دستگاه ویپ | 1 | 93 | ratin |
دستگاه ویپ | 0 | 86 | shrvf |
چه کسانی از بازاریابی پیامکی استفاده می کنند؟ | 0 | 85 | royal |
از عمده دلایلی که باید برای پروتز سینه به پزشک متخصص مراجعه کرد | 0 | 101 | royal |
بروبچ قدیمیه سایت | 0 | 150 | newfolder78 |
آیا میدانستید پروتز سینه برای همه مناسب نیست | 0 | 101 | royalsrg |
برنامه روزانه من اینجوریه که
صبح که بیدار میشم
میرم گوشیمو چک کنم
وقتی که چک کردنم تموم شد،
میبینم که عـــه! شب شده!
باز میخوابم :|
يه ناظم داشتيم ميومد سر كلاس 18 نفرى ميگفت : 99 درصد اين كلاس خوبن!
حساب كردم ديدم يك در صد از 18 نفر ميشه حدودأ 750 گرم!
منظور ناظم چى بوده بچه ها!!!
مدرسه ها سوسولی شده که این بچه ها انقدر پر رو شدن!
من سوم دبستان بودم یه روز دیر رفتم کلاس
معلممون یجوری کتکم زد که شبش
هیتلر،چنگیز و ضحاک به خوابم اومدن و بغلم کردن و بهم دلداری دادن!
انقدر فامیلامون رو ندیدیم
که چند وقت پیش یه یارو اومد به اسم عموم خونمون شام خورد !
بعدا فهمیدیم گدا بوده
بعضیا چنان تو پروفایلشون میزنن پرنسس بابامم...
انگار ما دایناسور ننمونیم
واللااا گیری افتادیماااا
اینجوری که سریال کیمیا پیش میره خدا خرمشهر آزاد نکرد کیمیا آزادش کرد
اعتراف میکنم من هنوزم ک هنوزه بعد از این همه مدت که از پخش سریال تنهایی لیلا میگذره
بازم بستنی عروسکی میبینم با اون کاکائو رو سرش یاد کتی میوفتم تو تنهایی لیلا با اون کلاهش . . .
انصافا شبیه هم نیستن؟!؟!؟!؟
خواهرم به مامانم میگه:
how you doing
مامانم برگشته میگه:
من که نفهمیدم چی گفتی ولی محض اطمینان باباته.
اصلاً عشق و علاقه داره اینجا فوران میکنه هااااااا.
اعتراف میکنم تو محرم داشتیم حلوا میدادیم
بعد من نا خوداگاه تاکید میکنم ناخود اگاه پام رفت توی ظرف.
فوری فلنگ رو بستم از محل متواری شدم.
تو اتاقم بودم که دیدم صدای زنها ی همسایه بلند شد.
نگو اونا جای پای منو دیدن فکر کردن جای پای امام زمانه......
یه ظرف کوچیک رو بین 100 نفر تقسیم کردن.
زن همسایه مونم اومد گف از این بخور تا شاید امام ادمت کنه.
خدا کنه خدا ببخشتم اخه 2 هفته بود پاهامو نشسته بودم............
بخشی از سخنرانی پدرم ، برای تشویق بنده به اشتغال و کار بیرون
دوره زمونه عوض شده ، تو باید دستت تو جیبت باشه ، اصلا هم نترس !
اون قدر بی شعورتر از تو هستن که الآن سرکار می رن !!!
فک و فامیله داریم ؟
سه خـانم آمریـکایی ، انگلیسی و ایرانــی
تصمیـم میگیرن لباس چـرم مشکی جذاب بپوشن و عکس العمل شوهراشون ـو ببینن ...
شوهـر آمریکایی : وای عزیـزم تو زن رویـاهای منی
شوهـر انگلیسی : خیلی خوشحالم از اینکهـ تو رو دارم
شوهـر ایرانــی : شـام چی داریم بَتمَن ؟!
امروز بعد از مدتــ ها رفتم وايبرم ـو بـاز كنم ...
.
.
.
.
.
.
.
.
پيغام اومد : باز نميشه ... گــُمشو بـرو پيش تلگـرام جونـتــ !!! :)))
تجـربه کاملا نشون داده اینو ... وقتی دیـدی یه دختـر تو پـروفایـلش عکس گـذاشتهـ :
اگه از بالای کمر عکس گـذاشتــ => بدون که قـد کوتاهه !
اگه از بالای گـردن گذاشتــ => بدون که چاقـه !
اگه دیدی فقـط از چشماش عکس گرفتهـ => فـرار کـن !!!
تو این مورد شوخی نیست ! به هیچی فک نکن و فقط فـــــــــــــــــــــــرار کن
درستهـ کـه مـا روزه نمیگیـریم ...
ولی دیگه اینقدر هم کـافـر نیستیم که اگه واسهـ افطاری جایی دعـوت شـُدیم نـریم !!!
هم اکنـون منـتظر تمـاس سبز شـُما هستیم !
البته من میگیرم :) اونایی که میگیرن دستـا بالا همو بشنـاسیم :X
مورد داشتیم پسره داشته گـروه رو دیـلـیـت میکرده ...
دُختـره گوشیش ـو خـاموش کرده که دیـلیـت نشه
دانشمندان به نتـایج بسیار مـُهم و جالبی رسیده اند ...
اما هنوز مـا رو در جریان قرار ندادن !
عوضیـای عـقـده ای
بازرس برای سرکشی میره آسایشگاه روانی ...
میبینه یه نفر کنار دیوار هر چند لحظه سرشو به دیوار میزنه و زیر لب میگه :
فرخنده ... فرخنده ... فرخنده ... !!!
میپرسه این یارو چشه ؟ میگن یه دُختری رو میخواسته بهش ندادن , به این روز افتاده
میره طبقه ی بالا میبینه مردی رو تو یه جایی شبیه به قفس به قــُل و زنجیر بستنش . هی نعره میزنه :
فرخنده ... فرخنده ... فرخنده ... !!!
بازرس با تعجب میپرسه , این یکی دیگه چشه ؟! میگن : فرخنده رو دادن به این !!!
دیگه به آمـار گیـر ندی ها میس فرخنده ! ها ها ها :)))
مـُجري : آقاي همساده هيچوقت نگفتين کار شما چيه ؟
همساده : بنده تاجـرم | مـُجري : تجارتــ ميکنين ؟!
همساده : نه آقـو هر روز زير فشار زندگي تا ميشم جر ميخورم !!!
دختره رفته مغازه گفته یه سُس مایونــز بدید ...
طرف گفته : بهـروز خوبه ؟؟؟؟
دختر گفته: شما از کــُجـا میدونی ؟! تورو خدا به بابام نگو ! منو میکشهـ !!!
چند وقت پیش یه جمله از خودم نوشتم گـذاشتم تو یه گروه وایبـر
.
.
.
.
دو هفته بعد همون جمله برام اومد آخرش نوشته بود :
کوروش کبیـــــر
تعداد صفحات : 12